دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...

 

دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91...
ما را در سایت دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dpsh91 بازدید : 551 تاريخ : 29 / 12 / 1391 ساعت: 14:11

یک شب که توی خواب بودم دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91...
ما را در سایت دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dpsh91 بازدید : 671 تاريخ : 26 / 12 / 1391 ساعت: 0:27

دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91...
ما را در سایت دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dpsh91 بازدید : 717 تاريخ : 20 / 12 / 1391 ساعت: 22:49

دانلود کتاب  اختصارات رشته پرستاری

http://uplod.ir/1toraihfamzn/Medical_Abbreviations_Glossary.pdf.htm

دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91...
ما را در سایت دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dpsh91 بازدید : 4166 تاريخ : 20 / 12 / 1391 ساعت: 22:43

نویسنده: هادی جعفری منش 

منبعwww.nurse21.blogfa.com

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید و در سایت باز شده روی دانلود فایل لینک کلیک کنید

http://s1.picofile.com/file/6613116696/tazrighat.pdf.html

دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91...
ما را در سایت دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dpsh91 بازدید : 3160 تاريخ : 20 / 12 / 1391 ساعت: 22:24

پس ازکلی بی حسی قلم یادم افتاد که  در گوشه ای از این جهان وبلاگی هم داریم

به اینجا آمدم از شهرم دور شدم یک ماه می گذرد این دو ماه را انگار در خواب زندگی می کنم اصلا نمی دانم زندگی چطور پیش می رودهمه ی بچه ها در همان روزهای اول گرم وصمیمی بودند. انگار سالهای سال دوست هستیم.

نمی دانم چه بگویم از بهشتی که پشت کنکور ساخته بودم بگویم که آمدم اینجا دیدم همان مهد کودک است.همان چرخه ی همیشگی...به اول آمدیم!!!روزی که به مهد کودک رفتیم چه ترسی چه شوری و چه ابهامی همین حس را در دانشگاه دارم.همین حس را دارم که روزی به کلاس اول رفتم گفتند دختر باپسر فرق دارد و نخود نخود هر کی به خانه ی خود واینجا دوباره قاطی و می گویند دختر با پسر فرقی ندارد لطفا بی جنبه نباشید!!!از کارها سر در نمی آورم...علافی و گذر وقت شدید آزارم می دهد...

درس ها و برگه هایی از کتاب های حداقل 500صفحه ای مدام اضافه می شود،هر شب 5الی 6صفحه ای خوانده می شود وهر روز 40 صفحه ای درس داده می شود....پس هر شب 35برگ بدهکار می شویم که کی آنها را بخوانیم نمیدانم!!!همه شبیه بدهکارها شدیم...!همه می گویند دوران دانشجویی برای رسیدن به لذت ها و هدف هایی که قبل از کنکور به فکر آن بودی مانند مطاله ی غیر درسی و ...فرصت خوبی  است.ولی نمی دانم چه فرصتی من که کتاب های خودم را هم به زور می خوانم....

این همان بهشت بود که از درخت هایش انگور می چیدم و می خوردم ولذت می بردم اما انگور بهشتی نبود و غذاهای بی مزه ای بود که بوی مخصوص آن (که فقط از غذاهای سلف دانشگاه می آید)اشتهای آدم را کور می کند....البته توصیف هایم را یک دور خواندم خیلی تاسف بار و غمگین بود ولی کلا شادم واز همیشه خوشحال ترو شاداب تر چون آینده ای می بینم که شفاف است،خدمتی میبینم که جان را دوباره می سازدروپوشی می پوشم که رخ زرد کودکان را به آتش سرخی گونه هایشان و شور و نشاط تبدیل می کند.

دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91...
ما را در سایت دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dpsh91 بازدید : 737 تاريخ : 10 / 12 / 1391 ساعت: 0:12

دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91...
ما را در سایت دانشجویان پرستاری شهیدبهشتی ورودی91 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dpsh91 بازدید : 671 تاريخ : 10 / 12 / 1391 ساعت: 0:10